به گزارش نبض بورس، نظریه بازیها یک ابزار کارآمد برای اقتصاددانان و نظریهپردازان حوزههای رفتارشناسی اقتصاد است. یکی از مثالهای نظریه بازیها «معمای زندانی» یا به تعبیری «دوراهی زندانی» است.
برای شرح این معما بهطور خلاصه فرض کنید:
پیشفرض اول: دو نفر از اعضای یک گروه تبهکار دستگیر شده و جهت بازرسی، هر کدام از آنها در اتاقهای جداگانه بهصورت انفرادی محبوس شدهاند.
پیش فرض دوم: اینطور در نظر بگیرید که شواهد کافی جهت محکومیت هیچ کدام موجود نیست. با توجه به موارد مطرح شده در صورت عدم اعتراف آنها محکومیت جزئی برای هر کدام از آنها در نظر گرفته خواهد شد (مثلا یک سال حبس). حال تصور کنید بازپرس در حین مذاکره با هر کدام (بهصورت جداگانه) به آنها پیشنهاد دهد که اگر به جرم همکار خود شهادت دهد در محکومیت فرد اعترافکننده تخفیف قائل خواهد شد. با توجه به اینکه مشخصا هیچ کدام علیه خود شهادت نخواهند داد یکی از سناریوهای ذیل اتفاق خواهد افتاد که حکم متناظر با هر سناریو نیز مشخص شده است.
سناریوی اول: هر دو نفر علیه یکدیگر شهادت دهند. در این صورت هر نفر به ۵ سال حبس محکوم خواهد شد.
سناریوی دوم: یک نفر علیه دیگری شهادت دهد و آن فرد دیگر هیچ شهادتی ندهد. در این حالت اعترافکننده آزاد خواهد شد و فرد دیگر به ۲۰ سال حبس محکوم میشود.
سناریوی سوم: هیچکدام هیچ شهادتی ندهند. در این صورت هر نفر به یک سال حبس محکوم خواهد شد.
شاید در نگاه اول منطقی به نظر برسد که سناریوی سوم اتفاق بیفتد و هر دو نفر انتخابشان حداقل حبس باشد. اما نکته جالب اینجاست که در واقعیت سناریوی اول به وقوع میپیوندد. آری درست است! چه در واقعیت و چه در تئوری در چنین شرایطی هردوی آنها هم به خود و هم به دیگری آسیب میرسانند! هرکدام از افراد از هراس اینکه در معرض حبس سنگینتری قرار نگیرد گزینه عدم اعتراف (سناریوی سوم) را انتخاب نمیکنند و با این انتخاب شانس حداقل حبس را از خود و دیگری میگیرند.
شما فرض بگیرید که به دنبال اتحاد سهامداران برای عدم فروش سهم جهت بازگشت روند صعودی به بورس هستید. حالا بر اساس معمای زندانی این مسئله امکان پذیر است؟
قطعا پاسخ خیر است. چرا؟ چون افراد برای اینکه منفعت بیشتری حاصل کنند (اعتراف در معمای زندانی) قطعا شروع به فروش سهام خود خواهند کرد و افرادی که سهم خود را نفروشند (اعتراف نکنند) در صف فروش گیر خواهند کرد و در ضررهای سنگینی فرو خواهند رفت!
ماجرا به همین سادگی است و شما هرگز نمی توانید سهامداران را متحد کنید و اتحاد در این زمینه بسیار سخت است.
ابراهیم سماوی کارشناس و تحلیلگر بازار سرمایه نیز در گفتگو با خبرنگار نبض بورس در این باره گفت: نکته اول این است که اگر همه بخواهند سهام خود را نفروشند، قیمت تکان نخواهد خورد. به هر حال باید معامله ای صورت بگیرد و خریدار و فروشنده ای وجود داشته باشد تا قیمت افزایش یا کاهش یابد. نکته دوم این است که افق زمانی انسان ها یکسان نیست. اگر ما بحث حرص و طمع و زیان گریزی کنار بگذاریم افق زمانی افراد متفاوت است و برخی افق زمانی کوتاه مدت و برخی دیگر افق زمانی بلندمدت دارند و همه هم متاسفانه پول های درستی را در بازار سرمایه نیاورند. مقصود از پول های درست پول هایی است که به آن نیاز ندارند. نکته سوم این است که تصمیم گیری منطقی اتفاق نمی افتد و تحت تاثیر یک سری تورش های رفتاری است که در بازار سرمایه می توانیم به موضوع زیان گریزی اشاره کنیم و موقعی که بازار وضعیت خوبی ندارد شدت ترس بسیار زیاد است و برعکس. معمولا روحیه جمعی بر اساس یک اتفاق نظری شکل می گیرد که خب نمی شود بر علیه این اتفاق نظر کاری کرد.